2016/02/24، 07:30 PM
? اصول اعتقادی در عرفان نظری
یک سری باورها و مسائل اساسی، مشخصات عمده عرفان نظری را تشکیل میدهد که شناخت آن کمک شایانی به درک رفتارها و چهارچوب فکری یک عارف میکند؛ و آنها عبارتند از:
حرکت و عمل، اصل و اساس است:
در بینش عرفانی، تنها بر علم تکیه نمیشود، بلکه عمل، اصل و اساس کار است و علم، خود نتیجه و محصول عمل (درست عکس روش فلاسفه). برای رسیدن به آگاهی عرفانی (همان علم) باید مراحل را پشت سر گذاشت و به سیر و سلوک پرداخت.
اعتقاد به حقیقت جهان:
عُرفا، حقیقت اشیای پیرامون خود و این جهان مادی را در جهان خارج میدانند و معترف اند که آن حقیقت، ظاهر و مظاهری دارد که کثرت، در این مظاهر است؛ و باطنی دارد که حقیقت محض است و با وحدت کامل خود، از هرگونه کثرتی، منزه میباشد. برداشت اشتباهی که در اینجا صورت گرفته، نسبت دادن عُرفا به ایدهآلیستها است، در حالی که آنچه در اظهارات عُرفا دربارهٔ وهم و خیال بودن جهان، مطرح است، همه در مقام مقایسهٔ این مظاهر به آن حقیقت کلّی و باطن واحد است.
اعتقاد راسخ به وحدت:
وحدت، تجربه و مفهوم کانونی تمام عرفانهای موجود است و مهم ترین شاخصهٔ عُرفا، نگاه توحیدی آنها نسبت به جهان و اجزای آن میباشد.
اعتقاد به ریاضت و مجاهده
مورد اتفاق مکتبهای عرفانی است که رسیدن به کمالات معنوی، تنها در سایه تلاش و کوشش پیگیر و مشقت بار ممکن است. عارف برای رسیدن به هدف خود باید خود را به آب و آتش زند، بسوزد و دم نزند و در برابر امتحان و ابتلا، استواری و استقامت ورزد.
لازمه کشش و جذبه از طرف حق تعالی برای به ثمر رسیدن کوشش:
به رحمت سر زلف تو واثقم ور نه کشش چو نبود از آن سو، چه سود کوشیدن
عارف معتقد است که مجاهده و ریاضت، هر چند لازم است ولی کافی نیست. بلکه جذبه و عنایت پروردگار است که کارساز و مشکل گشاست. در نظر عارف، حتی مانعی وجود ندارد که جذبه الهی و عنایت غیبی، کسانی را در همان ابتدای کار و بدون طی مراحل سیر و سلوک، به درجه معرفت و شهود برساند.
️ عشق:
با آنکه عشق، از مسائل اساسی عرفان است ولی عُرفا در تعریف آن اظهار ناتوانی میکنند. ابن عربی در این زمینه میگوید: «هر کس که عشق را تعریف کند، آن را نشناخته و کسی که از جام آن جرعهای نچشیده باشد، آن را نشناخته و کسی که گوید من از آن جام سیراب شدم، آن را نشناخته، که عشق، شرابی است که کسی را سیراب نکند.»
نوشته های حسین شاه حیدر
یک سری باورها و مسائل اساسی، مشخصات عمده عرفان نظری را تشکیل میدهد که شناخت آن کمک شایانی به درک رفتارها و چهارچوب فکری یک عارف میکند؛ و آنها عبارتند از:
حرکت و عمل، اصل و اساس است:
در بینش عرفانی، تنها بر علم تکیه نمیشود، بلکه عمل، اصل و اساس کار است و علم، خود نتیجه و محصول عمل (درست عکس روش فلاسفه). برای رسیدن به آگاهی عرفانی (همان علم) باید مراحل را پشت سر گذاشت و به سیر و سلوک پرداخت.
اعتقاد به حقیقت جهان:
عُرفا، حقیقت اشیای پیرامون خود و این جهان مادی را در جهان خارج میدانند و معترف اند که آن حقیقت، ظاهر و مظاهری دارد که کثرت، در این مظاهر است؛ و باطنی دارد که حقیقت محض است و با وحدت کامل خود، از هرگونه کثرتی، منزه میباشد. برداشت اشتباهی که در اینجا صورت گرفته، نسبت دادن عُرفا به ایدهآلیستها است، در حالی که آنچه در اظهارات عُرفا دربارهٔ وهم و خیال بودن جهان، مطرح است، همه در مقام مقایسهٔ این مظاهر به آن حقیقت کلّی و باطن واحد است.
اعتقاد راسخ به وحدت:
وحدت، تجربه و مفهوم کانونی تمام عرفانهای موجود است و مهم ترین شاخصهٔ عُرفا، نگاه توحیدی آنها نسبت به جهان و اجزای آن میباشد.
اعتقاد به ریاضت و مجاهده
مورد اتفاق مکتبهای عرفانی است که رسیدن به کمالات معنوی، تنها در سایه تلاش و کوشش پیگیر و مشقت بار ممکن است. عارف برای رسیدن به هدف خود باید خود را به آب و آتش زند، بسوزد و دم نزند و در برابر امتحان و ابتلا، استواری و استقامت ورزد.
لازمه کشش و جذبه از طرف حق تعالی برای به ثمر رسیدن کوشش:
به رحمت سر زلف تو واثقم ور نه کشش چو نبود از آن سو، چه سود کوشیدن
عارف معتقد است که مجاهده و ریاضت، هر چند لازم است ولی کافی نیست. بلکه جذبه و عنایت پروردگار است که کارساز و مشکل گشاست. در نظر عارف، حتی مانعی وجود ندارد که جذبه الهی و عنایت غیبی، کسانی را در همان ابتدای کار و بدون طی مراحل سیر و سلوک، به درجه معرفت و شهود برساند.
️ عشق:
با آنکه عشق، از مسائل اساسی عرفان است ولی عُرفا در تعریف آن اظهار ناتوانی میکنند. ابن عربی در این زمینه میگوید: «هر کس که عشق را تعریف کند، آن را نشناخته و کسی که از جام آن جرعهای نچشیده باشد، آن را نشناخته و کسی که گوید من از آن جام سیراب شدم، آن را نشناخته، که عشق، شرابی است که کسی را سیراب نکند.»
نوشته های حسین شاه حیدر