2016/02/20، 02:16 PM
نداي درون
اگر حقيقت درون خودت را يافته اي هيچ چيز ديگري در اين كل هستي براي يافتن نداري . حقيقت به واسطه تو عمل مي كند ، زماني كه چشمانت را باز مي كني ، اين حقيقت است كه چشمانش را باز مي كند . زماني كه چشمانت را مي بندي ، اين حقيقت است كه چشمانش را مي بندد . اين يك مراقبه عظيم است . اگر صرفاً بتواني اين تمهيد را بفهمي هيچ كار ديگري نبايد بكني ؛ هر آنچه كه در حال انجام آني توسط حقيقت انجام مي شود . قدم كه مي زني ، حقيقت است ؛ به خواب كه مي روي ، حقيقت است كه استراحت مي كند ؛ سخن كه مي گويي ، حقيقت است كه سخن مي گويد ؛ سكوت كه مي كني ، حقيقت است كه سكوت مي كند . اين يكي از ساده ترين فنون مراقبه است . آرام آرام همه چيز با اين فرمول ساده شكل مي گيرد ، و آنگاه ديگر نيازي به فن نيست . زماني كه شفا يافتي ، مراقبه را رها مي كني ، دارو را رها مي كني . آنگاه به مثابه حقيقت زندگي مي كني – زنده ، با نشاط ، خشنود ، متبرك ، آوازي درون خويشتن خودت . كل زندگي ات به عبادتي بي كلام بدل مي شود ، يا بهتر است بگوييم به نيايش ، رحمت و زيبايي اي كه به جهان مادي ما تعلق ندارد ، بلكه تابشي از نور است كه از ماوراء به تاريكي جهان ما مي تابد .