2016/03/14، 10:05 PM
در بیان موالید
در بیان روح نباتی
در بیان موالید چون عناصر و طبایع تمام شدند، آنگاه ازین عناصر و طبایع چهارگانه موالید سهگانه پیدا آمدند. اوّل معـدن، دوم نبات، سیم حیوان، یعنی این عناصر و طبایع چهارگانه را قسّـام قسـمتکـرد و تمامـت اعضـای انسـان پیـدا آورد: اعضای اندرونی و بيرونی و این اعضا معادناند. هر عضوی را مقداری معیّن از سودا و بلغم و خون و صفرا می فرستاد؛ بعضی را از هـر چهـار برابـر و بعضـی را متفـاوت، چنانکـه حکمـت اقتضـا مـیکـرد، تـا تمامـت اعضـاء اندرونی و بيرونی پیدا آمدند و همه را با همـدیگر بسـتهکـرد و مجـاری غـذا و مجـاری حیـوة و مجـاری حـسّ و مجاری حرکت ارادی پیدا آورد تا معادن تمام شدند، و این جمله در یک ماه دیگر بود.
در بیان روح نباتی
چون اعضا تمام شدند و معادن تمام گشتند، آنگاه در هر عضوی از اعضا بيرونـی و انـدرونی قوّت هـا پیـدا آمدنـد: قوّۀ جاذبه و قوّۀ ماسکه و قوّۀ هاضمه و قوة دافعه و قوّة مغیّره و قوّة غاذیه و قوّة نامیه. و این قوّتها را ملایکه می خوانند. چون اعضا و جوارح و قوّتها تمام شدند آنگاه فرزند طلب غذا آغازکرد و از راه ناف خونیکـه در رحـم مادر جمع شده بود بخود کشید چون آن خون در معدۀ فرزند درآمد و یکبار دیگر هضم شـد و نضـج یافـت جگـر آنکیموس را از راه ماساریقا بخودکشید و چون در جگر درآمد و یک بار دیگر هضم و نضج یافت، آنچـه زبـده و خلاصۀ آنکیموس بودکه درجگر است روح نباتی شد، و آنچه باقی ماند بعضی صفرا و بعضی خون و بعضی بلغم و بعضی سودا گشت. آنچه صفرا بود زهره آن را بخودکشید و آنچه سودا بود سرپز آن را بخودکشید و آنچه بلغم بود روح نباتی آن را بر جملۀ بدن قسمتکرد از برای چند حکمـت، و آنچـه خـون بـود روح نبـاتی آن را از راه آورده بجملۀ اعضا فرستاد تا غذای اعضا شد؛ و قسّام غذا در بدن این روح نبـاتی اسـت، و موضـع ایـن روح نباتی جگر است و جگر در پهلوی راست است. چون غذا بجملۀ اعضا رسد نشو و نما ظاهر شد و حقیقت نبات این است. و این جمله در یک ماه دیگر بود.